هشدارهايى به مبلغ 
1. پرهيز از دنيا و برترى طلبى

باتوجه به فرارسیدن تعطیلات وایام تبلیغی عید چندنکته ای راباشمادوست عزیز به مباحثه مینشینم وباهم مرور میکنیم تاسربازی وظیفه شناس برای امام زمانمان باشیم انشالله البته این هشدارهابرای همه است چون همه مابه نوعی مبلغ هستیم

مبلغى كه دنيا طلب است و در ماديات غرق شده ، آيا مى تواند به مردم بگويد: اى مردم ! بنده دنيا نباشيد، دنيا وسيله است . دنيا جاى ماندن نيست . خدا را به دنيا نفروشيد؟ و...
آيا مردم نخواهند گفت :
(اتامرون الناس بالبّر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب )(634)
((
آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد و خود از ياد مى بريد در حاليكه كتاب را تلاوت مى كنيد؟))
كسانى مى توانند مردم را از دنيا طلبى نهى كنند كه حبّ دنيا در دلشان نباشد؛
(فخرج على قومه فى زينته قال الّذين يريدون الحيوة الدّنيا ياليت لنا مثل ما اوتى قارون انّه لذو حظّ عظيم و قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير لمن امن و عمل صالحاً...)(635)
((
پس قارون با زيورش بر قوم خود ظاهر شد. مردم دنياطلب گفتند: اى كاش همانقدر كه از مال دنيا به قارون داده شده كه از نعمت هاى سرشارى برخوردار است به ما هم عطا مى شد و كسانى كه به آنان مقام علم و معرفت داده شده بود (به آن دنيا پرستان ) گفتند: واى بر شما ثواب خدا براى كسى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده است (از اين دارايى دو روزه قارون ) بهتر است .))
مبلغ بايد از برترى طلبى پرهيز كند زيرا خداوند متعال خانه آخرت يعنى بهشت ابدى را مخصوص كسانى قرار داده است كه مستكبر نيستند و در زمين سركشى و فساد نمى كنند.
(تلك الدّار الاخرة نجعلها للّذين لا يريدون علوّا فى الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقّين )(636)
انسانى كه برترى طلب باشد ارزشى براى ديگران قائل نيست . خود محور و خودبين است و بر خلاف دستور خداوند كه فرمود:
(و شاورهم فى الامر)(637) ((در كارهابا مردم مشورت كن )) به آنها بى توجهى مى كند.
2. پرهيز از سخن بدون علم و عمل
كاملاً روشن است كه مبلغ بايد سخن بگويد. ولى هر سخنى مطلوب نيست ، مبلغ بايد بگونه اى سخن بگويد كه :
زيبا ولى بى محتوا نباشد. زيرا:
(شياطين الانس و الجنّ يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً...)(638)
((
شيطان هاى انس و جن بعضى از آنها با بعض ديگر، سخنان آراسته ظاهر فريب اظهار كنند.))
بى مطالعه نباشد. يعنى جوانب مختلف سخن را با مطالعه قبلى بررسى كند و نسبت به آنها آگاه شود زيرا خداوند متعال مى فرمايد:
(و لا تقف ما ليس لك به علم انّ السّمع و البصر و الفؤ اد كلّ اولئك كان عنه مسؤ ولاً)(639)
((
(اى انسان !) آنچه را كه نسبت به آن آگاهى ندارى دنبال مكن كه چشم و گوش و دل همه مسئولند.))
بدون علم نباشد كه سخن بدون آگاهى نزد خدا گناه بزرگى است ؛
(و تقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّناً و هو عنداللّه عظيم )(640)
((
و شما چيزى را با زبان هايتان مى گوييد كه به آن علم نداريد و كار را سهل و كوچك مى پنداريد در صورتى كه نزد خدا بسيار بزرگ است .))
مبلغ بايد با بينش كامل مردم را به سوى خدا بخواند. همانگونه كه رسول خدا عليهم السلام عمل مى كرد؛
(ادعوا الى اللّه على بصيرة انا و من اتّبعنى )(641)
((
من و پيروانم ، خلق را با بصيرت به سوى خدا مى خوانيم .))
و بدون عمل نباشد كه مبلغ آگاه ، ولى بى عمل ، موعظه هايش در قلب ها اثرى نمى كند؛
((
انّ العالم اذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب ))(642)
و به خاطر عمل نكردن به علم خود سرزنش مى شود؛
(لم تقولون ما لا تفعلون )(643).
((
چرا آنچه انجام نمى دهيد بر زبان جارى مى كنيد؟!))
(اتامرون الّناس بالبرّ و تنسون انفسكم )(644)
((
آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد و خود را فراموش مى كنيد؟!))
اين گونه سخن گفتن ، سخت خداوند را به خشم و غضب مى آورد؛
(كبر مقتاً عنداللّه ان تقولوا مالا تفعلون )(645)
و مقام عالم بى عمل را تا حد حمار، تنزّل مى دهد؛
(مثل الّذين حمّلوا التّوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً)(646)
((
وصف كسانى كه علم تورات را تحمل كردند سپس خلاف آن را عمل كردند همانند اُلاغى مى باشند كه كتاب هايى بر پشت حمل مى كند.))
3. پرهيز از بدعت ، تحريف و التقاط 
دين مقدس اسلام ، دين كاملى است و در همه زمينه ها، معيار و دستور دارد كه اين دستورات را، دانشمندان متخصص در دين ، يعنى مجتهدين جامع الشرايط، با استفاده از كتاب و سنت براى مردم روشن مى كنند.
بنابراين مبلغ بايد دقت كند كه مطلبى غير دينى را در دين ، داخل نكند كه دروغ بستن به خدا و رسولش عملى حرام است (647).
بايد دقت كند كه آيات قرآن را با راءى و انديشه خود تفسير نكند كه تفسير كننده به راءى ، جايش آتش جهنم است ؛
((
من فسّر القران براءيه فقد افترى على اللّه الكذب ))(648) ((كسى كه قرآن را با راءى خويش تفسير كند، به تحقيق بر خداوند دروغ بسته است .))
كسى كه سخنان خدا را بر اساس هوى و هوس تغيير دهد از عذاب روز قيامت در امان نيست ؛
(و اذا تتلى عليهم اياتنا بيّنات قال الّذين لا يرجون لقاءنا ائت بقران غير هذا او بدّله قل ما يكون لى ان ابدّله من تلقاء نفسى ان اتّبع الاّ ما يوحى الىّ انّى اخاف ان عصيت ربّى عذاب يوم عظيم )(649)
((
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى شود كسانى كه اميد ملاقات ما (روز قيامت ) را ندارند (به رسول ) مى گويند، قرآنى غير از اين بياور و يا آن را تبديل كن . بگو من حق ندارم كه آن را از پيش خود تغيير دهم . فقط از چيزى كه بر من وحى مى شود، پيروى مى كنم . من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم ، از مجازات روز بزرگ (قيامت ) مى ترسم .))
يكى از خصوصيات دشمنان خدا، تحريف حقايق است ؛
(قالوا ليس علينا فى الاميّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون )(650)
((
گفتند: براى ما (پيروان كتاب تورات خوردن مال غير) اشكالى ندارد اين سخن را به دروغ به خدا نسبت ندهند در حاليكه آگاهند.))
(و انّ منهم لفريقاً يلؤ ون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب و يقولون هو من عند اللّه و ما هو من عند اللّه و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون )(651)
((
در ميان آنها (يهود) كسانى هستند كه هنگام تلاوت كتاب (خدا) زبان خود را چنان مى پيچند كه گمان كنيد (آنچه را مى خوانند) از كتاب (خدا) است در حاليكه از كتاب (خدا) نيست (حتى صريحاً) مى گويند: آن از طرف خداست با اينكه از طرف خدا نمى باشد و به خدا دروغ مى بندند در حاليكه آگاهند.))
برخى از اين دشمنان ، تحريف لجوجانه مى كنند يعنى علاوه بر تحريف ، جملات استهزا آميز نيز مى گويند؛
(فبدّل الّذين ظلموا قولاً غير الّذى قيل لهم فانزلنا على الّذين ظلموا رجزاً من الّسماء بما كانوا يفسقون )(652)
((
اما افراد ستمگر اين سخن را تغيير دادند (و به جاى آن جمله استهزاآميزى مى گفتند) لذا، بخاطر فسقشان عذابى از آسمان بر آنان فرستاديم .))
نتيجه اين تحريف ها عذاب سخت الهى است پس مبلغ بايد از تحريف حقايق به هر شكل و صورتى بپرهيزد.
مخلوط كردن حق و باطل با هم ، التقاط است كه گناهش كمتر از تحريف نيست و گمراهى مردم را در پى دارد؛
(قال فما خطبك يا سامرىّ قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرّسول فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى )(653)
((
(موسى رو به سامرى كرد و) گفت : چرا چنين كارى را انجام دادى اى سامرى ؟! گفت : من چيزى ديدم كه آنها نديدند من قسمتى از خاك جاىِ پاى رسول (جبرئيل ) را گرفتم . سپس آن را درون گوساله طلايى افكندم و اينچنين نفْس من مطلب را در نظرم جلوه داد.))
حضرت على عليه السلام جمله اى دارند كه به همين مطلب اشاره دارد:
((
ولكن يؤ خذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه ))(654)
((
و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل فراگرفته و درهم مى گردد در آن هنگام شيطان بر دوستانِ خود، تسلط پيدا مى كند.))
آن بزرگوار، متوجه شد كه حسن بصرى ، گفتگوهاى او را مى نويسد. پرسيد: چه مى نويسى ؟ گفت : مطالب حكيمانه تورا يادداشت مى كنم و مطالبى هم از خودم به آنها اضافه كرده و براى مردم سخنرانى مى كنم .
حضرت به او فرمود: سامرى نيز همين كار را مى كرد. او مى گفت من آثار رسول را گرفتم و با هنر خودم در آميختم و گوساله اى ساختم كه مردم را منحرف كنم .
آرى ، هر كس براى غير خدا، سخنرانى كند. آيات و رواياتى كه از آثار رسول و وحى است با مطالبى برخاسته از هوى و هوس خود مخلوط كرده و به مردم ارائه دهد، كار سامرى را انجام داده است به همين دليل است كه حضرت رو به مردم كرد و فرمود:
((
اما ان لكل قوم سامرياً و هذا سامرى هذه الامّة ))(655)
((
آگاه باشيد هر قومى يك سامرى دارد و اين شخص ، سامرى اين امت است .))
4. پرهيز از تحليل هاى غلط  
پيش بينى هاى غلط، به شخصيت مبلغ لطمه مى زند. تحليل مسايل و پيش ‍ بينى حوادث آينده اگر با علم و آگاهى نباشد اشتباه از آب در مى آيد بنابراين تا روشن نشدن جوانب مختلف يك مسئله نبايد آن را تكذيب يا تصديق نمود كه خداوند به خاطر همين كار منكران را سرزنش مى كند و مى فرمايد:
(بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا ياتهم تاءويله كذلك كذّب الّذين من قبلهم فانظر كيف كان عاقبة الظالمين )(656)
((
(آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نمى كنند) بلكه آنها چيزى را تكذيب كردند كه از آن آگاهى نداشتند و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود. پيشينيان آنها نيز اينگونه تكذيب كردند. پس ، ببين كه عاقبت كار ظالمان چگونه بود.))
مبلغ بايد از داخل شدن در مباحث مبهم و گيج كننده پرهيز كند كه خود نيز حيران مى شود.
(الم تر انّهم فى كل وادٍ يهيمون )(657)
((
آيا نديدى كه آنان در هر وادى حيرانند.))
بسيار روشن است كسى كه بر مباحث فلسفى تسلط كامل ندارد از اين طريق نمى تواند وجود خداوند متعال را ثابت كند بلكه شبهات فراوانى را نيز بوجود مى آورد پس بايد مسايلى را مطرح كند كه براى خودش حل شده است و قدرت بيان آن را دارد و مخاطبانش نيز آن را مى فهمند.
5. پرهيز از غفلت  
مبلغ هرگز نبايد خود را بيمه بداند. اگر لحظه اى غفلت كند سقوط مى كند، همانند يك راننده كه با وجود داشتن گواهينامه ، ماشين سالم و همه امكانات بخاطر لحظه اى غفلت نابود مى شود
يكى از مراجع تقليد مى گفت : خداوند لحظه اى حافظه ام را گرفت بطورى كه حتى نام خودم را نيز فراموش كردم . آرى غفلت از مسئوليت بزرگ تبليغ عواقب شومى را در پى خواهد داشت .
خداوند متعال به پيامبرش عليهم السلام مى فرمايد:
اگر نسبت ناروايى به ما بدهى رگ حيات تو را قطع مى كنيم ؛
(و لو تقوّل علينا بعض الاقاويل ... ثمّ لقطّعنا منه الوتين )(658)
در جاى ديگر هشدار مى دهد كه اگر لحظه اى سراغ غير ما بروى تمام اعمال تو نابود مى شود و از زيانكاران خواهى بود؛
(لئن اشركت ليحبطنّ عملك و لتكوننّ من الخاسرين )(659)
ما بايد بدانيم كه دشمنانمان زيادند و به صورت هاى مختلف زمينه غفلت و انحراف را بوجود مى آورند.
گاهى اطلاعات وارونه مى دهند: (... و قلّبوا لك الامور)(660)
گاهى مى ترسانند:
(انّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم )(661)
((
آنان گفتند) مردم براى (حمله به ) شما اجتماع كرده اند پس از آنها بترسيد.))
گاهى با زرق و برق زندگيشان :
(لا تمدّن عينيك الى ما متّعنا به ازواجاً منهم )(662)
((
چشم خود را به نعمت هايى كه به بعضى از آنها داديم ميفكن .))
گاهى با رفت و آمدهايشان دلهره ايجاد مى كنند:
(لا يغرّنّك تقلّب الذّين كفروا فى البلاد)(663)
((
رفت و آمد (پيروزمندانه ) كافران در شهرها تو را نفريبد.))
بهر حال وسوسه ها ، طاغوت ها، منافقان ، اطرافيان ، موهومات ، حوادث تلخ و شيرين ، رقيبان و حسودان و... هر كدام دامى براى از بين بردن توجه مبلغ به خداوند و غافل نمودن او هستند كه جز با عنايت خاص پروردگار امكان نجات نيست . خداوند همه را حفظ كند.
6. پرهيز از نپذيرفتن مسئوليت  
تبليغ يك جهاد فرهنگى است و شانه خالى كردن از زير بار اين مسئوليت در واقع فرار از جنگ است . روزى شيخ عباس قمى محدّث بزرگوار در روستايى از مشهد مهمان شد. او پس از نشستن و احوالپرسى مشغول نوشتن شد. گفتند امروز، روز استراحت است . فرمود: آيا شما راضى هستيد من از مسئوليتم شانه خالى كنم ؟ مى گوييد نان امام زمان عليه السلام را بخورم و كار نكنم ؟ گفتند: غذاى امروز از سهم مبارك امام نيست . بهتر است امروز كار نكنيد. فرمود: آيا صحيح است در برابر نعمت هاى الهى بيكار باشم ؟
مبلغى كه از زير بار مسئوليت شانه خالى كند خداوند متعال بر او سخت خواهد گرفت .
7. پرهيز از مواضع تهمت  
مبلغ بايد از انجام كارهايى كه سبب مى شود مورد تهمت قرار گيرد، پرهيز كند. زيرا كسى كه خودش را در موضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را كه به او گمان بد برده است سرزنش كند؛
((
من وضع نفسه مواضع التّهمة فلا يلو منّ من اساء به الظنّ))(664)
حتى المقدور بايد جلساتش علنى باشد. اگر منزل و ماشين او مال مردم است و او استفاده مى كند، بگويد از مردم است . با هر كسى عكسى نگيرد و در هر مهمانى شركت نكند. در مغازه سرمايه داران بد نام يا گمنام ننشيند گاهى كه اظهار علاقه به شخصى مى كند دليلش را براى مردم بگويد. اگر مبلغِ معروفى است از سخنانش نوار بگيرد تا مطلبى را به او نسبت ندهند.
در انتخابات طرفدار يك كانديداى خاص نشود و بطور كلى از گفتن هر گونه كلام و انجام هر حركتى كه سبب سوء ظنّ مردم مى شود پرهيز كند.
8. پرهيز از استبداد و تفرقه  
سلطه طلبى و زورگويى ، راهِ معتقد كردن مردم به دستورات الهى نيست ؛
(فذكّر انّما انت مذكّر لست عليهم بمصيطر)(665)
((
(اى رسول ) به آنان تذكر بده ، (اما بدان كه ) تو فقط تذكر دهنده اى و بر آنها سلطه و سيطره اى ندارى (تا آنان را بر ايمان آوردن مجبور كنى ).))
مردم را با نرمى و آزادانه بايد به دين خدا كشاند و استبداد و ايجاد جوّ اختناق ممكن است براى مدتى مردم را مطيع ظاهرى دستورات الهى كند، امّا اگر ايمان واقعى در كار نباشد، در اولين فرصت به همه چيز پشت پا خواهند زد. اين مسئله در طرف كفر هم صادق است همانگونه كه فرعون نتوانست با استبداد و زور، مانع از اعتقاد جادوگران به خداى موسى عليه السلام شود. همان فرعونى كه انتظار داشت ، ايمان آوردنِ جادوگران هم با اجازه او باشد؛
(قال فرعون امنتم به قبل ان اذن لكم )(666)
((
فرعون گفت : آيا به خداى موسى ايمان آورديد قبل از اينكه من به شما اجازه دهم ؟.))
مبلغ بايد از ايجاد تفرقه پرهيز كرده منادى وحدت باشد كه رسول خدا عليهم السلام با عاملان تفرقه بيگانه است ؛
(انّ الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعاً لست منهم فى شى ءٍ)(667)
((
(اى رسول ما) كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند و به دسته هاى گوناگون (و مذاهب مختلف ) تقسيم شدند تو هيچگونه ارتباطى باآنان ندارى .))
آيا تاكنون ديده ايد كه بين رسولان الهى جدايى و تفرقه باشد؟ تفرقه و جدايى بين كسانى كه دعوت به خدا مى كنند، معنا ندارد. و مؤ منان نيز آنان را از هم جدا نمى دانند؛
(و لا نفرّق بين احدٍ من رسله )(668)
(مؤ منان مى گويند:) ما در بين پيامبران الهى فرق نمى گذاريم .))
گرچه هشدارها محدود به اين چند جمله نيست ولى كتاب قطور مى شود و حوصله خواندن و نوشتن نيست . اميد است اين نوشته كه مولود آيات و روايات است بتواند راهنمايى براى اهل قلم و سخن باشد و اگر خداوند توفيق دهد يادداشت هاى ديگرى را كه برخاسته از تجربيات و نكات قرآنى است در آينده منتشر خواهم كرد.
خداوندا روح انبيا و اوصيا و شهدا و علما و تمام كسانى را كه برگردن ما حق دارند از ما راضى بفرما
.
والسلام