دلنوشته


این روزها !

 آب و هوای دلم آنقدر بارانی است
که رختهای دلتنگیم را ف
رصتی برای خشک شدن نیست ... !
 


 

خـــدایا ! دلم مرهـمی می خواهد از جــنس خــودت

نزدیـــک ؛ بی خطــــر ؛ بخشــــنده و بی منّـــــــــــــــــت … !



دلنوشت : به خاطر مردم تغییر مکن ، این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند ...

یک کلام ! خودت باش ...!

اردویه جهادی

برای دیدن مطلب روی عکس کلیک کنید.




سلام دوستان از جمعه میریم انشالله برای اردویه جهادی وچند وقتی نیستم برایه منم دعا کنید امیدوارم اقا امام زمان جهادمون راقبول کنند رمزه جهادمون یازهرا سلام الله علیه

تولده عشقمون مبارک


 

 

ما در دل خود هزار سنگر داریم

 

با نور ولایـــت مه و اختر داریم

 

مصباح هدایت زمانه مهدیست

 

از یمن دعای اوست رهبر داریم

 

شاعر:عبدالحسین نجفی

 

 

 منبع مطلب:http://hosnaii.blogfa.com/

دلنوشته های حاج اقا برای تنها عشقش

وقتی به اسمون خیره میشدم توی دل شب همیشه برایم سوال بود  که چرا ستاره ها چشمک میزنند؟؟

نکنه میخاند با ادمهای زمینی دوست بشند؟اخه شنیده بودم هرادمی ستاره ای برا خودش داره

نکنه ستاره ها دارند خاموش میشند؟

یایه جور پیغامه براما زمینی ها؟ نمیدونم .........به نظرشما براچی چشمک میزنند؟

من دیشب به یه نتیجه رسیدم  ستاره ها چشمک میزنند تا به ادمهایی که دعا میکنند وتو دلشون میمونه یواشکی بفهمونند اسمون واسمون نشینها ازدلتون خبر دارند وهمه چیز درست میشه

ستاره ها چشمک میزنند تا بگن اگه توی دل سیاهی هم گیرافتادی اگه نگاهت دقیق باشه نور رامیبینی وراهنما وراه حل مشکلت را حتی توی بدترین شرایط پیدا میکنی

ستاره ها چشمک میزنند تا بفهمونند نور دارند شاید ما متوجه ماه تنها بشویم که گوشه ای ساکت وتنها مونده !!!

ستاره ها میخواهند بگویند همه نور ما خوشگلی ما از ماه است که اگر نباشه ستاره ها هم نیستند وهمه جازشت وتاریک میشود

اری همه جای محرم وطول عمر ستاره های کوچولویی هستند که عاشق ماه هشون هستند وباهمه وجودشون خاموش روشن میشوند میسوزند تا به دیگران بفهمانند ماه تنهاست

بعضی راباچشمکشون جذب میکنند بعضی رابازیبایشون بعضی راباخاموش روشن شدن وحتی بعضی رامجبورند برای جذب انها ستاره ای دنباله دارشوند واز اسمون جداشوند وخود رابه زمین برسانند ونابود شوند

تاانها بفهمند ماه قشنگشون تنها شده است

اری عاشقان ومبلغان ماه عالم مهدی فاطمه امام زمانمان تلاش میکنند تا به مابگویند ماه قشنگمون تنها شده است اورادریابیم

مبلغین ماه..........سربازان اقا .......ستارگان چشم زن روزگارسیاهه اخرالزمان  نگاهمون به شماست خاموش نشوید

بعضی موقه ها دیدن ماههمون اسان بعضی وقتها کامل حسش میکنیم ومیبینیم

بعضی موقعه ها شبیه هلالی باریک وبعضی وقتها حتی باقوی ترین نگاه ها هم نمیشود پیدایش کرد

میدونید چرا؟؟

بچه که بودیم میگفتند به خاطر گردش زمین وماه وخورشید است.....

اما درست نگفتند یاشاید هم میگفتند ما نمیفهمیدیم  که به خاطر مکان ماست که ماهمان رانمیبینیم به خاطر حرکت ماست به سمتی دیگر که ازماهمان دور میشویم واوراناقص میبینیم وحسش نمیکنیم وبه خاطر گردش ما به دور دیگران است که ماهمان راگم میکنیم

معلممان میگفت ماه دور زمین گردش میکند حالا میفهمم یعنی چه ماهمان دور ما میگردد چه بی معرفتیم ما بزارید یه کم هم مادور ماهمان بگردیم

شاید همه چیز درست شود

راز زیاده بین ما واسمون وماهمون ولی دیگه قلم حاج اقا جلوتر نمیره

حرف اخر  یادمون نره یادمون نره یادمون نره که اگه زلال باشیم مثل اب چشمه ماه توی خونه ما هم میاد  دیدید ماه راتوی چشمه ودریاچه خونه میکنه چون زلال وپاکند پاک باشیم ماهمون میاد ازاسمون پیشمون

توجه توجه:

ماهمون خودش گرد خورشید میچرخد از خورشید مهربون که زندگی ماه و زمین و.....همه به اون بسته غافل نشیم که معلممان میگفت نور ماه هم از خورشیده وهمه زندگی زمینیها هم بستگی به نور خورشید داره

خدایا نوز هدایت ومحبتت راازما نگیر وماهمون رابه ما برسان امین یارب العالمین

الهم عجل لولیک الفرج

حرفهای دلم1

 

من روزی خواهم رفت و از من جز غبار خاطره ها چیزی باقی نخواهد ماند.

 پس چه بهتر که این غبار تبدیل به نسیم دل انگیزی شود

 تا دیگران نیز از به یاد اوردن خاطراتم شاد شوند و خوشحال.

 خدایا خودت کمکمان  کن  

         

 امین یا رب العالمین                           

حرفهای دلم2

   

وقتی دستان نیازمندم را با چشمانی اشک الود به طرف تو دراز   میکنم از خودم بدم می اید.

از خودم که چقدر بد هستم و چقدر تو مهربان.

                            و

من چقدر کم لطف تو چقدر بزرگ.

خودم را حقیرتر از انچه حقیر در دنیا هست میدانم.

                            و

تو را بالاتر از انچه بالاتر است.

به راستی چقدر تو صبوری چقدر مهربانی و چقدر بزرگوار.

این همه بخشش و لطف به منه جاهل و نادان به منه حقیر و کم ارزش !!!!!!!!!

براستی چرا؟؟؟؟؟؟؟ایاواقعامرادوست میداری معبودمن ؟؟/من درخودعاشقنه ای ندیده ام حتی وقتی درسوره انشراح ایه6 خواندم.....بازهم مانده ام که من عشق راکجاجستجو میکردم وتو کنارم بودی راستی چقدردوستم داری خدایا جوری بگو که من هم بشنوم

کسی سوالی نداره!؟


یک رازخودمونی

از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا

 نمی رسید

از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه‌ای

 کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است.

هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی‌درپی

 شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمی کردم!

این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم

 سن و

 سالهای

خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می‌بردند.

هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که...

برم پای تخته زنگ می‌خورد.
هر صفحه‌ای از کتاب را که باز می کردم،

 جواب سوالی

 بود که معلمم از من می‌پرسید.

این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم

، معلمم که من را نابغه می‌دانست منو فرستاد

 المپیاد ریاضی!

تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده

 بود و یکی از ورقه‌ها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفته بنویسم!

بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم

 نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه دسته

 عینک پیدا کردم،

اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را

 به من رسوند و از این که دسته عینکش

 رو پیدا کرده

بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف 

کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت

چیزی از زمین برمی‌داشتم، یهو جلوم سبز می شود

 و از این که گمشده‌اش را پیدا کرده بودم حسابی

 تشکر می کرد.

بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجی‌اش شده،

 تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!

یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از

 بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون،

منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره!
خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما
و الان هم استاد شمام! کسی سوالی نداره!؟

خاطره1390/12/24

سلام به دوستانی که دوستی رابرایم ترجمه کردند

دوروزپیش اتفاق وحشتناکی افتادوبرادرم همراه همسرش تصاف کردندو...

حالشون خیلی بد بود ومن که کاری نمیتوانستم انجام دهم به دوستان باصفاوبااخلاصی که میشناختم پیام دادم وازانها خواستم که دعاکنند .

به دعاهای بچه هاصبح زودخبرسلامتی کامل همسرش رسید ولی درموردداداشم اصلاجالب نبود وگفتند احتمال زیادجمجمه سرشکسته و...احتمال خونریزی داخلی هست من که خیلی ناراحت بودم به بیمارستان رفتم ولی کاری ازدستم برنمی امد بنابراین برگشتم وتصمیم گرفتم شاگردهای کوچکم رابرای دعاکردن خبرکنم .اول به مدرسه 12بهمن مقطع ابتدایی ناحیه 1 اصفهان رفتم وبچه هاگریه میکردندودعامی کردند

کلاس 5و4رارفتم سرکلاس سوم بودم که تلفن زنگ زد وازبیمارستان خبرداداندجواب عکس وازمایشات جدید عالیه وهیچ مشکلی نیست /

حس عجیبی داشتم  بچه هاوقتی فهمیدندکه خداچقدردعایشان رادوست دارد بااینکه اشک میریختنددست میزدندومیخندیدندبعدهم به مدرسه شهیدثانی اومدم وبچه های ابتدایی وراهنمایی راباخبرکردم

همینجامیخواهم به همه دوستانی که واقعابرادرانه وبااخلاص دعاکردندبگویم امروزبرادرم مرخص شد وشادی به خانواده برگشت.

همیهجاازشمایی که بادعایاپیامک یاعیادت وبه هرشکلی کمک کردیدتشکر میکنم ومیگویم که شمابه ادلیست دعای من اضافه شدید وامیدوارم بتوانم جبران کنم ازخدای مهربان که همیشه لطفش همراهمون بوده خاضعانه تشکر میکنم فعلابیش ازاین نمیدونم چی بگم یا زهرا

خاطره1390/12/18

                                            بسم الله الرحمن الرحیم

ببخشیددوستان اینبارنه برای شمامینویسم نه برای خودم اینباربرای دوستی مینویسم که توی دفترخاطراتش بارهاو

بارهاباخط زیبانوشته دوستت دارم .بارهابافرستادن افرادمختلف پیش من پیغام داده به من که عاشق منه.بله

عاشق... طوری منو دوست داره کههرچی هم کم محلی میکنم جوابش رانمیدم دوباره پیامک میده زنگ میزنه ..

خستم کرده به خدانمیدونم چی کار کنم .هروقت کاریدارم نمیدونم چطوری میفهمه میدوه میاد نمیدونم کی

بهش خبرمیده اماتاحالا اولین کسی بوده که توی شادی هام وغمها اومده سراغم...

کلی هدیه برام اورده به هربهانه ای منو دعوت میکنه برم پیشش

مریض که میشم تاحالم خوب میشه بالا سرمه ونگران  دارو ودوامیکنه

صبح زنگ میزنه بیدارم میکنه کاری میکنه من بخندم سرحالم میکنه توکوچه ومدرسه هم عین چسبه

همینطوردنبالم میادوالبته یواشکی بگم کلی ازم جلوبقیه تعریف میکنه هوامو حسابی داره خلاصه خاطرخواه

درست حسابی منه..

نمیدونم خجالت نمیکشه همه جا هم میگه من عاشق مهدیم(منو میگه)تاحالابیش ازهزارنفرفرستاده تاباهم

اشتی کنیم اما من دیگه نمیخوام اشتی کنم باهاش

به افتخارمن مهمونی میده جشن میگیره روزی چندبارزنگ میزنه میگه هرکاری داری هرچی بخوای بگو برات انجام

میدم یه چندباریم امتحانش کردم راست میگفت جدی جدی انجام داد حالاهم گیج شدم نمیدونم چیکارکنم؟؟/

بچه هاکمکم میکنید؟؟/لطفا ... میدونید اخه توی دوستام که میرم اکثراازش بدمیگندو دوسش ندارند یا میگند

دوست خوبیه اماواقعا باهاش دوست نمیشند اذیتشم میکنند به منم میگند قهرکن باهاش اما ازطرفی اخه

خیلی منو دوست داره راستش منم کمی حالا که فکر میکنم دوستش دارم واقعانمیدونم چیکارکنم؟؟/ بچه

هاتوراخداکمکم کنید این بزرگترین وجدیترین مشکل زندگیمه سراین قضیه کلی گریه کردم همین الانم بغض دارم

توراخداااااااااااااااااا کمکم کنید کلی از خوبیهاشم ننوشتم البته اذیتمم میکنه شاید بعداشماره ومشخصاتشم نوشتم...

بچه هامنتظرکمکتون میمونم وهرساعت نظراتتون رامیبینم خوب بلاخره زمانش رسید تابگم این دوست عاشق کیه بله درست حدس زدید این دوست فوق العاده اسمش خداست وهرکس طوری صداش میزنه خیلی خیلی خیلی.... منو وشمارو دوست داره واقعا چرااین همه محبتش رانمیبینیم؟؟؟؟؟؟؟بزرگترین سوال عمرمنه؟؟؟؟؟؟

خاطره 1390/12/17

سلام امروزروزفوق العاده خوبی بودامروزقراربودبعداز20روزکارفشرده وسنگین تبلیغی استراحت کنم اما دیشب تماس گرفتندوگفتند2تابرنامه داریم منم خیلی خسته بودم ولی قبول کردم تااینکه یکی ازبندگان خوب خداتماس گرفت وگفت:شب سالگردحاج ابراهیم همت است وسرمزارایشون دعاگوی ماهستندخیلی خوشحال شدم باخودم گفتم اشنایان ودوستان خدایی داشتن چه باصفاست خودم اینجاولی نائب زیاره هستنددوستان خلاصه اینکه حس قشنگی به من دست دادمخصوصاوقتی پیام یکی ازبچه هاراخوندم که نوشته بود حالادیگه عاشق خداهستم ومانوس باامام زمان هستم راستشوبخوای بغض کردم واشک شوق ...خیلی حس قشنگی بود.خستگی تمام این چندروزازتنم دررفت مخصوصازمانی که پیشنهاددادکه میخواهیم فرداتوی مدرسه یک مناجاتی باشهداداشته باشیم وزیارت عاشورابخونیم .

خودم باورنمیکردم ولی سریع قبول کردم که شرکت کنم.

جات خیلی خالی بود ازصبح بحث ونام امام زمان بود وظهرهم درجمع میهمانهای بااخلاص جدید شهدایک جلسه بی نظیرداشتیم که فراموش نمیکنم

واقعامونده بودم خدایامن چی فکرمیکنم شماچی میکنی؟ این بچه هافرسنگهاازمن جلوترندوحالامن به انهامیگویم التماس دعا

درسی که ازامروزعمرم گرفتم این بود که هیچ وقت درموردانسانهاقضاوت نکنم چون خدایی داریم که لقبش یامبدل السیئات بالحسنات است خدایی که زشتی هارابه زیبایی تبدیل میکند

واسمان دلهلمثل اسمون همین فصل هرلحظه غیرقابل پیش بینی است همین الان ابرسیاهیست که شماحتم داریدتااخرروزهواخراب میمونه امابایک بادیکدفعه افتاب وروشنایی طوری جای ان رامیگیرد که انگاراصلاچنین ابرسیاهی دراسمان نبوده

بله دل پرازگناه وسیاه مابایک نسیم محبت خداواهل بیت میتواندروشن شودوزیبادوستای خوبم :

نسیم درحال وزیدن است ماخودمان رادرمسیروزش نسیم قراردهیم

اینم جمله قصارامروزم...

منتظر اسمان ابی دل شماهستیم        تقدیم به همه دوستان مخصوصا بنده خوب خدایی که دیشب تولدخدایی شدنش راجشن گرفتیم..   التماس دعا یازهرا                        حکایت همچنان باقیست...


هم اکنون نیازمندیاری سبزتان هستیم وضعیت قرمز

دوستان چون درامدمن به عنوان یک مبلغ پایینه وتوی ماه گذشته فقط هزینه اینترنت50000تومان شد مجبورهستم کم کم کناربکشم وادامه ندهم یااینکه شما کمک کنیدتابتونیم ادامه بدهیم به این کاروبقای این وب سایت برای همین منظوربه پیشنهاددوستان شماره حساب شخصی راگذاشتیم تااگرخواستید باکمکهای خود بتوانیم چراغ این وبلاگ راروشن نگه داریم لطفا فکرناجورنکنید هیچ اجباری دراین نیست میتوانیدباصلوات هم ماراکمک کنید مطمئن هستم خدامثل همیشه کمک میکند0302919932002به نام مهدی امان الهی موفق باشید

یک نکته ساده

دوستان یه خبرمهم ویک اتفاق خوب افتاده که انشاالله توی پست بعدی میگذارم منتظر پست بعدی باشید راستی خداراشکر خبردادندکه مریضمون خوب شدندممنون ازدعاهاتون سلامتی وتعجیل درظهور امام زمان صلوات

مسابقه قشنگترین احساس خاطره1390/12/12

سلام صبح قشنگ وایرونیتون بخیرچه خوشگله این فقط مامسلمونامخصوصاایرونیاهستیم که جمعه هابرامون عیده اونم به خاطرداشتن بهترین دنیا زیباترین و...دنیاامام زمانه

بچه هاتلویزیون رانگاه میکردم ازصبح تاحالا منتظراین لحظه بودم رهبرعزیزمون که الهی فداش بشم اومدندوبازم مثل همیشه دراولین لحظات شروع انتخابات رای خودرابه صندوف انداختند چه باشکوه بود

دوستای باصفای من اقافرمودند درهمین ساعات اولیه صبح برویدو رای بدهیدممکنه این توفیق ازمون گرفته شود

یاداین حدیث افتادم که فرمودند:درکارخیرعجله کنیدچراکه شیطان بلافاصله شروع میکندتاتوفیق راازمابگیرد.

دوست خوبم رای امروز منو شماهدیه به امام زمان درروز امام زمانه کادوهاش امادست فقط بایدبرویم وهدیه خودمان رادرصندوق کادوی رای خودمان بیندازیم


  • منتظرتون هستم

    یه مسابقه هم داریم امروز بین خودمون احساستون رابعدازرای دادن برام بنویسید به زیباترین احساس یه کارت شارژهدیه میدم ببخشیدجایزه کوچیکه ولی دوستانه است ازهمین الان مسابقه شروع شد اونهایی که سنشون کمه حسی که درموردرای دادن دیگران دیدند رابنویسند

    شایدهدیه قشنگترین احساس مال تو باشه گلم بنویس من بهت اعتقاددارم

    خاطره ونکته1390/12/10

    سلام امروز هم یکی ازروزهای خوب خداست امروزم خیلی خوب شروع شدصبح 3جلسه داشتم وسعی کردم دوستانی رابرای امام زمان پیداکنم ولی درتمام این روزهایک نکته برام خیلی عجیب بود نمیدونم چرااینقدرافکاردوستان من بسته شده انگارهمه توی مه زندگی میکنندواینده رانمیبینند بیشترین کالایی که دیدم به ارزانترین قیمت دوستان من حراج کرده اند اخرتشونه وباتمام قدرت سعی میکننددنیارابدست اورنددراین تجات انهاجوانی احساس و...به حراج میگذارندتاعشق رابخرنداماانگارفراموش کردهاندکه عشق مقدس است ودربازاربه فروش نمیرسد.*

    یادایه 16 سوره مبارکه بفره افتادم(ایشان که گمراهی رابه بهای هدایت خریدند.پس تجارت انهاسودنکرد.وراه هدایت رانیافتند)*واقعااین آیه انگاردقیقامال من وشماست نمیدونم چراحاظریم برای به دست اوردن محبت اول مهربانترینهایمان خدا2والدین3دوستان صمیمی و...رااول ازدست بدهیم بعدشاه کلیدقلبمان رامثل این پستهای وبلاگ برای عموم بگذاریم ودراخرچه میشود هرروزترس ودلهره ومشکل چطورغریبهاراکه لیاقت قلب ماراندارند فراموش کنیم سوالی که خیلی ازمن میپرسند

    واقعا چرا دوست من شما میدونید؟ اگه میتونی نظرت رابگو وبه من ودوستان کمک کن منتظریم التماس دعا

    خاطره من 1390/12/7

    امروزهم یکی ازروزهای خوب خدابود.چون دوروزپیش بارون خشگلی اومدحسابی هوای امروزپاک بودادم لذب میبردفقط نفس بکشه باغچه کوچولوی خونه وکلهای نرگسم اخماشونابازکرده بودند.خلاصه روزخوب شروع شدوقتی توی راه مدارسی که برای صحبت وپرسش وپاسخ بابچه هایش میرفتیم درکنارهمه زیبایی هاکه دیدموباخودم میگفتم یعنی دل ماهم مثل اسمونه وقتی باگناه هوای دلمون کثیف میشه بایه بارونی شدن چشمامون خدادوباره خوشگلش میکنه؟قشنگه اسمون زشت شهرمون که اصلادوست نداشتم نگاهش کنم حالا پربوداززیبایی وفقط میخواستم نگاش کنم میگفتم کاش بشه برم پیشش*همین اسمون رامسئولین شهرشبهاباانداختن نورو...میخواستندزیباکنندتامردم کمی نگاهش کنندامانمیشدبایددل اسمون بارونی میشدوباکلی گریه وناله اسمون همراه میشدتااینکه فردااسمان دوباره دوست داشتنی شود....

    دوست خوبم گاهی مانیزبالباس ولهجه وارایش سعی میکنیم دیگران رابه خودجلب کنیم امایواشکی بگم خودمونم میدونیم نمیشه ویه کسایی که نمیخوایم طرف مامیاندوخلاصه راضی نمیشیم من ازاسمون یادگرفتم که

    باید گریه کنم برای خدایم وناله کنم اماخوش حال باشم که فرداطلوعی زیبا درانتظارمه

    اگراسمون دلت بارونی شدورعدوبرق ناله کارهرروزته خودت رانبازچون فرداطلوعی پاک وزیبادرانتظارته***

    اینم یه جمله قصارکه همین الان به ذهنم خوردمگه فقط بایددانشمنداازاین جمله هابگند؟؟؟خودمونا باورکنیم حله کسی نمیدونه دوستم باتوهستم اره فکرت مشغوله...کسی نمیدونه خودمونا باورکنیم خداهمراهمونه وکمک میکنه ماعزیزبشیم میگی نه... این ایه همان جمله منه فقط هزاران بارکاملتر ازجمله هرچی داریم از خداست

       ان مع العسر یسری    خداوندوعده داده بعدازهرسختی اسونیه

    طوفان مشکلات تموم میشه چون باهم هستیم وزیرچترخدابارون ورعدوبرقش برامونقشنگ میشه ویک برگ ازدفتر خاطراتون میشه

    حالا اگه گفتی خداوندچرامیفرمایداگرازناله های اسمون ترسیدی بایدنمازایات بخونید به نظرشماچرا؟

    حتمایه رازخوشگل  داره  شماهم کمک کن تاپیداش کنیم نظرتون رابگید...

    میدونم خاطرم نصفه موند توی پست بعدی ادامش رامیگم اینم یه جورشه دیگه ناراحت نشو باشه...