در آداب بيدارى و مذمت خواب بسيارچون ایام امتحانات خودم کم میخابم


در آداب بيدارى و مذمت خواب بسيار
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه سخن گفتن و صحبت داشتن بعد از نماز خفتن مكروه است .
در حديث معتبر ديگر از آنحضرت منقول است كه شب بيدارى داشتن خوب نيست مگر در سه چيز در نماز شب كردن ، قرآن خواندن در آن و در طلب علم و براى عروسى كه بخانه شوهرش برند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه پنج كسند كه بخواب نمى روند، كسيكه قصد كشتن كسى داشته باشد، كسيكه مال بسيار داشته باشد و امينى نداشته باشد كه براو اعتماد كند و كسيكه در ميان مردم دروغ و بهتان بسيار گفته باشد وكسيكه مال بسيارى از او خواهند و مال نداشته باشد و كسيكه محبوب را خواهد و ترسد كه از او جدا شود و پدرم عليه الرحمة والرضوان ميفرمود كه ممكن است كه اين تنبهى باشد مردمى را كه خواب غفلت بسيار ميكنند، زيرا كه همه كس بايد در پى كشتن نفس اماره خود باشد كه دشمن اندرونى است و پيوسته در پى كشتن اين كس است ، سرمايه ايمان و طاعات كه اين كس دارد امينى ندارد، نفس و شيطان و هواها و شهوات همه اتفاق كرده اند بر غارت آنها و دروغ و بهتان بسيار گفته است ، هر كس از همه كس طاعات و بندگى بسيار ميخواهند و آنچه بايد تحصيل نكرده اند و چون خدا محبوبى دارند و بخواب غفلت قرب او را از دست ميدهند، پس كسيكه اين همه اسباب بيدارى در او باشد چگونه خواب كند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه عجب دارم از كسيكه دعواى محبت الهى ميكند، شبها خواب ميكند.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه هر كه از شبيخون عذاب خدا ترسد، بايد كه كم خواب بكند.
منقول است كه چهار چيز است كه كمش بسيار است ، آتش و خواب و دشمنى و بيمارى .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه مادر حضرت سليمان باو مى گفت زينهاركه در شب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب شب آدمى را در قيامت فقير ميكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه سه چيز را خدا دشمن ميدارد، خواب كردن بى آنكه بيدارى كشيده باشد، خنده كردن بى تعجبى و با سيرى چيزى خوردن ، فرمود كه اول معصيتى كه خدا را كردند بشش چيز بود، بمحبت دنيا و محبت رياست و محبت طعام و محبت زنان و محبت خواب و محبت راحت .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه شيطان را سرمه هست كه در ديده هاى مردم ميكشد، لعوقى هست كه در حلق مردم ميكند، سعوطى هست كه در بينى مردم ميچكاند، سرمه اش پينكى است و لعوقش دروغ است و سعوطش تكبر است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه مستى چهار است ، مستى شراب و مستى مال و مستى خواب و مستى پادشاهى .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه حضرت موسى مناجات كرد، كه پروردگار كدام يك از بندگان خود را دشمن ميدارى ، خطاب رسيد آنكسى كه شب تا صباح مانند مردار افتاده است و روز را ببطالت بشب مى رساند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه ديده خود را بخواب عادت مده كه هيچ عضوى در بدن شكر خدا كمتر از ديده نميكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه خدا دشمن ميدارد، بسيارى خواب كردن و بسيارى فارغ بودن را، فرمود كه بسيارى خواب دنيا و آخرت را ميبرد و بدانكه بسيارى بيدارى كشيدن هم مذموم است و در غير شبهائى كه مخصوص احياى آنها وارد شده است ، تمام شب بيدار بودن كراهت دارد، در اخبار وارد شده است كه ديده را بر آدمى حقى هست ببسيارى بيدارى حق آنرا ضايع نبايد كرد. بدانكه در خواب و بيدارى رو بآفتات خوابيدن و نشستن كراهت دارد. چنانچه از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه كسيكه در آفتاب نشيند پشت را بآفتاب كند، كه رو بآفتاب نشستن دردهاى پنهانى را ظاهر ميكند.
در حديث ديگر فرمود، رو بآفتات مكنيد كه مورث هيجان بخار است و رو را متغير ميكند، و جامه را كهنه ميكند، دردهاى اندرونى را بظهور مى آورد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بسند معتبر منقول است كه در آفتاب چهار خصلت هست ، رنگ را متغير ميكند، آنكس را بدبو ميكند، وجامه را كهنه ميكند، باعث دردهاى مى شود.

طلبه ، بايد توكل به خدا روزى او باشد  


آن ها خدا را دارند 


شخصى دم رفتن (522)مى گفت : اين فرزندم كه بزرگ است ، ولى اين يكى كوچك است ، و اين ديگرى هم كوچك است ، بعد گفت : استغفرالله .؛ (از خدا آمرزش مى طلبم )آن ها خدا را دارند.


  طلبه ، بايد توكل به خدا روزى او باشد  


عالمى فرزند خود را به كاسبى واداشت و گفت : طلبه بايد قابليت اين را داشته باشد كه روزى خود را توكل بداند و تنها توكل به خدا روزى او باشد و فرزند من چنين نيست .

توصيه اى اكيد به اهل منبر  


توصيه اى اكيد به اهل منبر  


رسم بر اين است كه اهل علم و روضه خوان ها در بالاى منبر مطالب را از روى كتاب نخوانند، و اين خلاف احتياط است ، مخصوصا در نقل روايات و به خصوص در ماه رمضان .
مى شنيديم كه مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى (123)
هنگامى كه در مشهد اقامت داشت در بالاى منبر از روى كتاب مى خوانده ، ولى در نجف اشرف بدون كتاب منبر مى رفته است .
آقا شيخ مهدى واعظ خراسانى - رحمه الله - معروف كه در اين كار متبحر بود، ودر زمان رضا پهلوى از ايران خارج شده بود، و در مدرسه ما(124)حجره داشت . بعد از هفتاد سال سابقه ى كار، براى رفتن به منبر، مقيد به مطالعه بود، مانند مدرسى كه مى خواهد درس بدهد!
هيچ كارى نيست كه احتياط در آن پشيمانى در پى داشته باشد.

غافلان از نظر قران وراه درمان غفلت


ولقد ذراءنا لجهنم كثيرا من الجن والانس لهم قلوب لايفقهون بها ولهم اعين لايبصرون بها ولهم اذان لايسمعون بها اولئك كالاءنعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون (131) .
ومحققا بسيارى از جن و انس را براى جهنم واگذارديم ، چه آنكه آنها را دلهائى است بى ادراك معرفت و ديده هايى بى نور بصيرت و گوشهائى ناشنواى حقيقت آنها مانند چهار پايانند بلكه بسى گمراه ترند زيرا قوه ادراك مصلحت و مفسد را داشتند و باز عمل نكردند آنها مردمى هستند كه غافل شدند.
در اين آيه كرميه غافلان را با اين ويژگيها معرفى مى كند:
1 - آنها از اهل جهنم اند

2 - قلبهاى بدون ادراك و معرفت دارند
3 - چشمهاى بدون نور بصيرت دارند
4 - گوشهاى بدون شنوائى حقيقت دارند
5 - بنابراين آنها همانند حيوانات اند؛ بلكه بدترند.
پس متوجه شده ايم كه راه ورود شيطان به دل و خروج ارزشها از آدمى ، همان غفلت از خداست اگر انسان لحظه اى از مراقبت دل غافل شود، شيطان به حصار دل وارد خواهد شد و آدمى را كور و كر و لال و زيانبار خواهد ساخت . لذا ما بايد همواره روان خود را با بندگى خدا عجين سازيم و خود را از فضاى سرشار از غفلت و بى خبرى بيرون آوريم ؛ زيرا كه غفلت مجرائى است براى فراموشى خدا و غلبه شيطان بر انسان چنانكه خداوند متعال فرمودند: استحوذ عليهم الشيطان فاءنسيهم ذكر الله (132) .
مبارزه با غفلت
براى مبارزه با غفلت راههاى زيادى ذكر شده است ولى مادر اينجا بطور مختصر به سه راه آن اشاره خواهيم كرد. و بحث مفصل آن براى جزوات آينده باقى مى ماند ان شاء الله .
1 - مراقبه و مراوده و محاوره

2 - محاسبه نفس
3 - عبرت گرفتن و انديشه در حوادث
راه اول : مراقبه
مراقبه ، يعنى آدمى از خود مراقبت و حراست نمايد؛ يعنى خود را زير نظر بگيرد و قبل از هر چيز خدا را بر خود ناظر بداند.
مراقبه ، يعنى آدمى قبل از عمل ، خود را ارزيابى كند، انگيزه هاى اعمالش را مورد بررسى قرار دهد كه چرا و چگونه و براى چيست ؟ خواجه عبدالله انصارى در معنى و درجات مراقبه چنين مى گويد:

ان المراقبة دوام ملاحظة المقصود(133) همانا مراقبت عبارت است از اينكه مقصود وهدف را دائما در نظر داشته باشيم .

یک سلاح قوی برای جنگ بادشمن قسم خورده


ذكر خدا اسلحه اهل تقوى
ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون (115) .
به تحقيق كه تقوى پيشه گان چون با پندارى شيطانى برخورد كنند، خدا را ياد كنند و دردم به بصيرت آيند.
اين قسمت از بحث پيرامون اثر ذكر خدا در دفع وسوسه هاى شيطانى است .
شيطان با وسوسه هايش به دور حرم دل انسان باتقوى طواف مى كند تا راهى به دل باز كرده و در آنجا خانه كند، و حصن دلش را به تصرف در آورد و از زكر خدا غافل سازد، آنگاه به طرف جهنم سوقش دهد؛ اما انسان با تقوى با ياد خدا خود را متذكر ساخته و چشم دلش را بيدار گذاشته و بدين سبب او را از خود دور مى سازد.
شيطان طائف دور كعبه دل با وسوسه هايش به طواف مشغول است تا اينكه در كعبه باز شود و او داخل گردد، چه اگر داخل شد، ديگر خروجش مشكل است مشكل .
تمام تلاش شيطان اين است كه در دل انسان راه يابد؛ زيرا كه دل مركز فرماندهى است ، اگر سنگر فرماندهى به تصرف شيطان در آمد انسان را مغلوب خود مى كند و از حركت باز مى دارد و او را فرمانبر خود مى سازد.

مستقر گاه روح است اين حصار دشمنان هستند افزون از شمار تابگيرند اين حصار بى نظير عقل را در چاه ظلمانى كنند عقل را دور افكنند از بزم روح هم ببندندش ره افلاك را دور او گيرند پس اهريمنان تابه سوى خود كشند آن شاه را
باز داريدش زدشمن زينهار در كمين بنشسته در دور حصاردددد تا نمايند آن خليفه حق اسير پس در آن اقليم ويرانى كنند پس بر او بندند ابواب فتوح هم ره آمد شد افلاك را سوى خود خوانند او را هرزمان منسخف سازند چهره ماه را116

آرى وقتى كه قلعه دل به شيطان سپرده شود، تقوى بانگ الفرارسر مى دهد، چون اين دل ، افسار شده شيطان است و به دنبال تصرف دل ، اعظاء و جوارح آدمى هم به خدمت و اسارت او در مى آيند.
اگر شيطان در دل انسان راه يافت ، ديگر آن دل نمى تواند رخشنده گوهر سبحانى و مخزن اسرار الهى باشد؛ مگر در قلب پر شيد وريا، نور خدا، باصدق و صفا ديده مى شود؟ مگر دلى را كه پر از حرص و طمع به دنياست ، مى توان باغ رضوان يا عرش رحمان يا مرغ ايمان خواند؟
پس بيائيم : اين دل را نگهبانى كنيم ، تقوى را پاسدارى نمائيم ؛ تا ديو پليد به درون آن راه نيابد، دائم الذكر باشيم ، چنان باشيم كه وقتى شيطان اطراف دل ما حضور مى يابد و ما را به گناه تحريك مى كند، ماهم عهد خود را با خداى يكتا به ياد آوريم ، چنانكه گويا تازه عهد بسته ايم .
دمبدم دل ما را از الست پيغام است
از بلى بلى جانر تازه تازه اسلام است 117

بيائيد در برابر حمله هاى شيطانى سپر ذكر الله را علم كنيم و بدينوسيله نگذاريم آسيبى به دل وارد آيد و دشمن به آن نزديك شود، زيرا كه نزديكى او برابر راست با دورى خدا، اين دل كه منزلگه يار است با اغيار چكار است ؟ چرا بند ارتباط با خدا را رها كنيم و دل را به ناپايداران ببنديم ؟ مگر نه اين است كه اين ارتباط باغير، خفض قلب است .
قال الصادق (عليه السلام ) خفض القلب فى الاشتغال بغير الله (118) .

پست و زبون مى شود قلبى كه به غى از خدا مشغول باشد.

چند نکته مهم درمورد غذا خوردن



  آداب غذا خوردن
حضرت در كنار سفره همانند بنده متواضع مى نشست ، و سنگينى خود را بر روى ران چپ مى افكند. هرگاه در حال صرف غذا بود، تكيه نمى داد. با نام و ياد خدا شروع مى كرد، بين دو لقمه خدا را ياد مى كرد و سپاس ‍ مى گفت . وقتى غذا تناول مى فرمود، نام خدا را مى برد و حمد و سپاس خدا را بين دو لقمه به جا مى آورد. اين نكات حاكى از توجه به ولى نعمت و يا و نام خداى سبحان مى باشد. او هيچ گاه زياده روى در تناول غذا نداشت . وقتى بر طعامى دست مى نهاد، مى فرمود: به نام خدا، خدايا؛ بر ما مبارك قرار ده . او هيچ غذايى را بد نمى شمرد، اگر ميل داشت ، تناول مى كرد و اگر به طعامى تمايل نداشت ، آن را ترك مى كرد. حضرت تنها غذا نمى خورد، دوست داشت دسته جمعى باشد: بهترين طعام براى او طعام دسته جمعى بود. در هنگام غذا از همه زودتر شروع مى كرد و آخر از همه دست مى كشيد، تا ديگران در غذا خوردن شرم نكنند و گرسنه برنخيزند. از جلو خودش غذا مى خورد، غذاى داغ نمى خورد، و غذاى او بسيار ساده ، مانند نان جو بود، هرگز نان گندم نخورد، و به غذاى ساده پرانرژى مانند رطب علاقه داشت .


دلیل سجده کردن شیعیان بر مهر چیست؟
 
 
 

آن که پیامبر (ص) جز بر زمین یا حصیر و آن چه که مثل آن از زمین می روید سجده نکردند، که این مطلب در روایت اهل تسنن نیز آمده است: «کان لا یسجد الا علی الارض».

نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نمی‌باشد و اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورهای دین را درجه‌بندی و مراتبشان را مشخص نماییم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه‌ تعالیم دینی قرار دارد و از چنان ارزشی برخوردار است كه سایر ارزش‌های دینی در عرض آن قرار نمی‌گیرند و در دستورات نماز، سجده از ارکان آن و از لحاظ رفتاری زیباترین حالت بنده در برابر خداست.

شیعیان سجده بر زمین و آن چه از آن می روید را به شرط آن که خوراکی و پوشاکی نباشد جایز می دانند. اما غیر شیعه سجده بر همه چیز را روا دانسته و شیعیان را به بت پرستی متهم می کنند. افراطیهای از غیر شیعه می‌گویند: سجده بر خاک نه تنها مستحب و یا واجب نیست بلکه حرام است و هر کس از روی عمد مرتکب آن شود مشرک است.

دلیل ما برای سجده کردن بر مهر آن است که :

اولا، شیعه و سنی به اتفاق، این روایت را نقل کرده اند که حضرت رسول اکرم (ص) چنین فرمودند: «جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا : زمین برای من سجده گاه و از عوامل طهارت قرار داده شده است» با این حدیث اصل جواز سجده بر زمین اثبات میشود.

ثانیا، آن که پیامبر (ص) جز بر زمین یا حصیر و آن چه که مثل آن از زمین می روید سجده نکردند، که این مطلب در روایت اهل تسنن نیز آمده است: «کان لا یسجد الا علی الارض».

همان طور که حضرت امام صادق (ع) نیز فرموده اند : «جز بر زمین یا آن چه که از زمین میروید سجده نکن»

پس سجده بر مهر ، تعظیم خاک نیست بلکه سر ساییدن به خاک ، کرنش در مقابل خداوند است و مهر نیز وسیله ای است جهت تسهیل و عبادت در هر مکان.

همه مسلمانان می‌گویند: سجده بر زمین و خاک آن صحیح است، بلکه برتر آن است که سجده بر خاک باشد چرا که احادیث فراوان نبوی این برتری را گوشزد فرموده است، و چون نیک بنگریم و سجده را در بوته اندیشه قرار دهیم خواهیم یافت که اوج افتادگی سجده است و غایت بندگی سر بر خاک گذاشتن.

منبع: وبلاگ قراجه

مهر یک تکه خاک اماده است که یقین بر طهارت آن داریم پس شبهه نجاست ان قطعه از زمین از بین خواهد رفت از طرفی تمیز است پس از لحاظ بهداشت مشکل کثیف بودن زمین ان قسمت حل خواهد شد و از طرفی احترام به شخص خود انسان و جایگاه عقل وی است.

منبع :وبلاگ هیئت رزمندگان اسلام روستای ماکران

قهروکینه ممنوع... شما پل ساخته اید؟؟


سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.

کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»

تا به حال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزامون حصار کشیدیم؟!!!؟

جوابیه حاج اقا به فتنه گران سال88

 شب جشن

بعد از اینکه در خبرها خوندم سید محمد خاتمی هم در انتخابات مجلس شرکت کرد نا خداگاه اولین چیزی که به ذهنم رسید این شعر بود :

از بــاغ مــیــبرنــد چــراغــــانــــی ات کنند                                                    تا کـــــاج جشـــــنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبـــح تــو را ابـرهـــــای تــار                                                   تنـهــا به این بهــانه که بارانـــــی ات کنند
يـــوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
                                                  ايـن بــار مـي بــرنـد كه زنــــداني ات كنند
ای گل گمان مکن به شب جشـن میروی
                                                  شــاید به خـــاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فـرق رحیم و رجیم نیست
                                                  از نقطـــه ای بتـرس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشـــه مــــــراد نیست
                                                  گاهــی بــهانه ایست که قربانی ات کنند
                                                                        

                                                                    استاد فاضل نظری

سرنوشت :

۱ خدا را شاكرم بخاطر اينكه درست در روزهايي كه گمان مي رود تمام راه ها به حقيقت و عدالت و ادب بسته شده يك انجمن فرهنگي و ادبي هست كه گويي تنها مونس و پناه من در اين روزها شده و براي من صبح اميدي ست در اين شب  شبيه حس يافتن خورشيد. درست زماني كه از مردم معمولي روزانه خسته شده بودم گنجينه اي از ادب و فرهنگ اين مرزو بوم را يافتم كه يكدست پر بود از شخصيتهاي اسطوره اي كه در كتابها زندگي نامه آنها را خوانده بودم و فكر مي كردم اين نسل هنرمند و اديب امروزه وجود نداره و منقرض شده. مهمترين حسن اين انجمن استقلال و آزادي ست و اينكه نام دولتي و حكومتي يدك نمي كشد. اساتيد گرانقدر و اديب مانند استاد صدرا؛ استاد بادكوبه اي؛استاد حسامي محولاتي؛استاد عالي پيام ؛سركار خانم ار‍‍ژنگي ؛استاد مستي و بلاخره بانوي شجاع هم نسل ما خانم هيلا صديقي و بسياري از اساتيد ديگر كه همگي از فيلسوفان و عارفان و شعراي عزيز و مردمي و مستقل هستند. هر چه از اين انجمن ادبي بگويم كم گفتم همين بس كه حسرت آن دارم كه چرا ۱۰ سال زودتر در اين انجمن شركت نداشتم. بر همه اين دوستان درود مي فرستم و از خدا مي خواهم كه اين انجمن ادبي و اعضاي اون رو در پناه خود از شر شرارت هاي روزگار حفظ كند.

۲چقدر اين روزها گوش دادن آهنگ اسارت ساخته استاد مجيد انتظامي (آهنگ فيلم دوئل) به من لذت مي ده.گويي دقيقآ براي اين روزهاي ما ساخته شده.هر چي بيشتر به اين اهنگ گوش مي دم بيشتر شيفته اون مي شم.غم هاي فراواني در اين آهنگ هست كه حس شجاعت همراه با اميد رهايي از اسارت به انسان مي دهد. مخصوصا براي ما جواناني كه كف خيابان در زنجيره سبز اميدوارانه تا صبح بيدار مانديم و در نهايت به اسارت گرفتار آمديم. استاد انتظامي بايد براي اينكه به چه كسي اين اهنگ رو هديه ميدهد تصميم بگيرد اما حس اميد خودم رو از اين آهنگ تقديم مي كنيم به دوستاني كه مانند سرو مقاوم استوار عاشقانه خونشان در كف خيابانهاي شهر ريخت و اسيراني كه اميدوارانه به آينده مي نگرند و روزي اين بند اسارت رو از دستان خود باز خواهند نمود.

حاج اقا این مطالب راخوند وواقعا نتونست جوابه این همه کژاندیشی راندهد قسمتی از پاسخ حاج اقا به این دوستمون که در وبلاگش این مزخرفات رانشر میدهد

سسسسسسسسسسلام به به اخوی استاد جناب داداشی مومن هم وطن نمیدونم در قاموس ادبیات شما سرو قامتان باید چی صدا کنم شمارا خیلی شعر زیبایی بود مخصوصا که به کسی هدیه اش کردید که ............بماند واقعا جالب بود ومخصوصا پسته بعدی که سرو قامتان در کفه خیابان خونشان را واسیر و...... خلاصه عجیب امروز بازی باکلمات مدرنیته شده است حاج اقا هم گفت خوبه یاداوری کنم به شما همسنگره خوبم حماسه 9دی را ............همان حماسه ای که حسینی بود اسلامی بود مردمی بود وسراسر ایرانی
همان حماسه ای که بی خردان خاب الوده رابیدار کرد وچشمانشان باز کرد همان حماسه ای که کاخ نشینان راکوه نشین کرد یا به ادبیات شما اسیر وامیدوار به اینده
اما بشنوید ازپیر فرزانه بازگشته این....به ایران خابیست پریشان وبی تعبیر
بگزریم ازتون تشکر میکنم که یادم اوردید که دشمن همچنان بیدار وموزیانه در زیر پوسته شهر قشنگمان درفاضلابه افکار پوسیده اش مشغول طراحی نیرنگی دیگراست
اما هشدار حاج اقا راهم بشنوید اینجا سرزمینه گلهاست جایی برای موشهای کثیف نیست یا گل شوید وبمانید یا اگر حیله جدیدی بود اینبار در مرداب تعفن عقاید شوم وشییطانیو خائنانه خود دفن خواهید شد به امید روزهای شیرین اینده یازهرا


روسری سیاه من

ترس نشسته در دلم ، غمزده در نگاه من
سهم من از زنانگی ،‌ روسری سیاه من !
راز دلم نهان شده... پشت سر حجاب من

غرق گناهم ،‌ تو بیا ، باز بشو نقاب من
روسری سیاه من ! سهم من از ستاره ها!

دور زحل نشسته ای ،‌ در گذر شراره ها

تیر نگاه هرزه ها حكم خلاصی كه گرفت
نوبت حبس تو ومن... ‌زیر گره ها شل وسفت

روسری سیاه من ! بخواب روی شانه ام
خمیده پشت من ، بیا بدون پشتوانه ام
نقش سپید غصه ها ، زده به تار موی من
پود سیاه شو ، بیا ... بباف آبروی من
نجابت شرقی من ! قفل تنیده روی لب !
بر آفتاب صورتم نشسته سایه های شب
سهم من از زنانگی !‌ روسری سیاه من !
بپیچ دور گردنم ... ‌ ببند راه آه من
ترس نشسته در دلم ، غمزده در نگاه من
باز بكوب بر سرم ، روسری سیاه من !

هیلا صدیقی
جوابیه شعر روسری سیاه من از هیلا صدیقی:

چادر سیاه من

عشق نشسته در دلم
جا شده در نگاه من
سهم من از طاعت دوست
این چادر سیاه من
راز تنم نهان شده
پشت سر حجاب من
تنگ در آغوش منی
این تو شدی شراب من
بوی خدا می کند
هر نفسی مست مرا
ای چادر سیاه من
لیاقتت هست مرا؟
تیر نگاه بو الهوس
باز زدی بر سر سنگ
آرامش وجود من
کجا بیابم چون تو رنگ؟
عشق نشسته در دلم
جا شده در نگاه من
تاج ز جنس بندگی
این چادر سیاه من...

منبع: وبلاگ حجاب گوهره ناب

طلایی ترین کلمات به ارزش بیش از6000درهم یا600 گوسفند


پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: يا على ، 600 هزار گوسفند مى خواهى ، يا 600 هزار دينار، يا 600 هزار كلمه ؟
حضرت على عليه السلام پاسخ داد: يا رسول الله ، 600 هزار كلمه .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: 600 هزار كلمه را در 6 كلمه جمع مى كنم و برايت مى گويم :
1 - هر گاه ديدى مردم به مستحبات مشغولند، تو در انجام واجبات بكوش .
2 - هر گاه ديدى مردم براى دنيا كار مى كنند، تو براى آخرت تلاش كن .
3 - هر گاه ديدى مردم به عيوب ديگران سرگرم هستند، تو به عيوب خود پرداز.
4 - هر گاه ديدى مردم به تزئين دنيا پرداخته اند، تو در تزيين آخرت خود بكوش .
5 - هر گاه ديدى مردم به بسيارى عمل و كميت آن دل خوش كرده اند، تو به كيفيت توجه كن و بهترين عمل را برگزين .
6 - هر گاه ديدى مردم به خلق متوسل شده اند، تو به خالق توسل جوى و كارت را به او واگذار.
منبع وبلاگ عاشقه یک لحظه نگاهت

نماز



نماز عبادی سیاسی اجتماعی اخلاقی دینی امام حسین (علیه السلام) 


 

نماز و اتحاد قلبها

نماز و ایستادگی

نماز و دانشجو

نماز جماعت بی ریا

نماز و ایثار جان

نماز و وحدت مسلمین

نماز و شرمندگی ما


نماز و قبله گاه بعضی ها

نماز در سفره سیاست

نماز جماعت در سبد انحراف

نماز قذافیان

نماز قذافیان

یکی از عزیزان کامنتی با این مطلب گذاشته که جواب دادنش را بعهده خود خوانندگان می گذارم

من یه سوال برام پیش اومده شما که داری تو این موضوعات بحثو گفتگو تا حالا به این فک کردی که چطوری یکی که نماز میخونه و همه چیزش تکمیله واجباتو این چیزا رو میگم
چطوری همونم گمراهه و آخرش هیچ کدوم از کاراش درست نیست در درگاه خدا ؟
من به عینه دیدمااااا
به نظرشما چی گمراهش کرده ؟
نمازی که خونده میتونه باشه؟

دعوت به همکاری


سلام خسته نباسید حاج اقا درنظر دارد یک کار تبلیغی بزرگ در موضاعات خانواده وتریبت فرزند2نماز3حجاب4رزق وروزی انجام دهد وسمینارهایی بااین موضوعات برگزار کند تاانشالله حرکتی شودبرای رضایت حضرت حق ومولایمان امام زمان لذا از شما دعوت وتقاضا میکنم در مورد موضوعات فوق باتوجه بهتخصص ودانش خود اگر مطلب یامطالبی داشتید از داستان وروایت گرفته تا ایه وحدیث ومطلب علمیو خلاصه هرچیزی برای من ارسال یا اگر دروبلاگتون قرار میدهید خبرم کنید انشالله شما هم در اجر عظیم این کار سهیم شوید منتظر حرکت شما نیز هستم یازهرا

هم اندیشی موفقیت .تجربه شما میتواند یک انسان رامتحول وموفق کند


سلام خسته نباشيد ازشما دعوت ميکنيم براي يک حرکت بزرگ ودوستانه به سمت موفقيت به مابپيونديدوايده ياهنر خود راکه احساس کرديد ميتونيد ولي امکاناتش رانداريد رامطرح کنيد شايد دوستاني اينجا بتوانند به شما کمک کنند يا شما تجربه اي مثلا در امتحان کنکور يا...... حتي خانه داري وهمسر داري داريد ميتوانيد ان رابه دوستانتان انتقال دهيد تا همه از موفقيت لذت ببريم منتظر شما هستيممیتوانید مشکل خود رایا هنر خود یا تجربه خود ویاایده خود رادرقسمت نظرات بنویسید تا دوستانمون جواب دهند یااز تجربه شما استفاده کنند .....اگر شروع کنیم کاربسیار نو وزیبایی میشودمنتظر شما هستم


حجاب چیه مهم اینه که دل آدم پاک باشه +حتما بخونید


دوست داشتن به دله ، بی خیال ظاهر

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

دختران چادری میتوانند ....سکوت کافیه

نامه یک دختر چادری به رؤسای محترم صدا و سیما

 

 متن نامه یک دختر چادری در ادامه می آید:

باسلام.

میدانم آنقدر سرتان شلوغ است که وقت خواندن نامه های پر درد من یا دختران هم درد مرا ندارید. برای همین حرف آخرم را اول میزنم: آقایان رئیس، تقاضا دارم دیگر در فکر ساختن فیلم و سریال جهت پاسداشت مقام چادر نباشید. ارزش چادر را به اندازه کافی در “تا ثریا” و “راستش را بگو” نمایش دادید.

سینما به اندازه کافی چادر را تخریب میکند. اگر نمیتوانید جلوی این تخریب را بگیرید، لااقل یاری شان نکنید و هیزم در آتششان نریزید.

چادر یعنی دینداری. چادر یعنی حیا. چادر یعنی سادگی. چادر یعنی پوشش. چادر یعنی “چادر”.

چادر نه مثل “چادر بر سر ثریا” عامل بدبختی و عقب ماندگی زن است و نه مثل “چادر بر سر راستگوها” مجوزی برای آرایش و بگو بخند با نامحرم! آخر خودتان قضاوت کنید، آیا این چادر است که بازیگران راستش را بگو بر سر نهاده اند یا به قول بعضیها شنل زورو!!

نماد یک خانم چادری، خانمی است متدین، دیندار و با حیا نه ثریای نزول خور و نه چادریهای آرایش کرده راستگو با آن روابط بیجای گسترده شان!!

راستش را بگو چه چیز را میخواست نشان دهد؟ میخواست بگوید، دختران چادری هم میتوانند اُمّل نباشند! میتوانند درعین چادری بودن آرایش کنند و با پسران روابط صمیمی داشته باشند؟؟!

اُمّل بودن این است که قدر گوهری مثل چادر را ندانی… ندانی که چادر عامل سرفرازی توست… ندانی که اگر چادر بر سرگذاشتی باید محکمتر از قبل با نامحرم برخورد کنی… ندانی که چادر را برای چه برسر گذاشته ای…

آری، چادر تاج بندگی ما و نمادی از دینداری ماست. اینها شعار نیست… اینها حقیقت چادر در ذهن چادریهای واقعی است.

درمورد سریال “کلاه پهلوی” که در این چند قسمت اول سوهان روح من و هم دردان من شده نیز درددل بسیار است. شاید برای آن باید، طوماری بنویسیم! این همه بدلباسی، آرایش، روابط و… را در یک سریال جمع کرده اید که چه چیز را نشان مردم دهید؟! مجوز این همه بدحجابی و بی اخلاقی، نشان دادن کشف حجاب در زمان رضاشاه است؟!!

دلم یه کم بهشت میخاهد


رسول اکرم (ص) :ساختمان بهشت خشتی از نقره وخشتی از طلاست گل آن مشک بسیار خوشبو وسنگریزه آن لؤلؤ ویاقوت وخاک آن زعفران است...(نهج الفصاحه)

 

رسول اکرم(ص): در بهشت چیزهایی است که نه چشمی  دیده ونه گوشی شنیده ونه به خاطر کسی  گذشته(بحار الانوار)

رسول اکرم(ص): کمترین فرد بهشت چنان است که اگر جن وانس میهمان او شوند همه را با خوردنی وآشامیدنی پذیرایی کند واز آنچه دارد چیزی کم نشود. (بحار الانوار)

امیر مومنان علی (ع): برای جان های شما بهایی جز  بهشت نیست پس آن ها  را جز به بهشت مفروشید. (بحار الانوار)

رسول اکرم(ص): شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم " راستی در گفتار"وفای به عهد" برگرداندن امانت"پاکدامنی"چشم بستن از گناه ونگه داشتن دست (از غیر حلال) (نهج الفصاحه)

امیر مومنان علی (ع):به پاداش بهشت نمی رسد مگر آن کس که باطنش نیکو ونیتش خالص باشد.(غررالحکم)

...................

تصاویری که شاید بهشت دنیا باشدولی این کجا وآن کجا

خصوصیات فرمانده خوب از زبان فرمانده