محرم امسال راچگونه گزراندید؟؟؟
یادش بخیر بچه که بودیم معلممان هرسال اول مهر موضوع انشا می گفت تابستان امسال راچگونه گزراندیدماهم دراوج بچگی مینوشتیم از مسافرتها وخوشیها وبازیو...
اماهیچ وقت ننوشتیم که تصمیم گرفتیم بزرگ شویم یا تابستان بعدی بهتر باشد برای همین معلم سری تکان میدادنمره ای هم میداد خوب هم میداد تشویق هم میکرد اما اخر میگفت افرین بچه خوب وبانگته معنی دار تانیمکت بانگاهش تعقیبمان میکرد خیلی دوست داشتم معنی نگاهش رابفهمم حالا که بزرگ شدم وحاج اقا شدم تازه توی محرم فهمیدم معنی ان نمره خوب ونگاه سرد را
محرم هرسال معلم ما که همان امام زمانمان است این موضوع رابه ما میدهد محرم امسال راچگونه گزراندید وما ازهیئت واشک وخرج وشور وچایی و...مینویسیم !!!ایشان هم نمره خوب میدهد اماسری تکان میدهد نکند بگوید افرین بچه خوب اینها درسهای بچگانه محرم است که به طمع بهشت گریه کنیم وبه اسم نزر سر غذای هیئت دعواکنیم ودردسته عزاداری چشممان به ناموس مردم ونامحرم گره بخورد و........
ادامه مطلب رابخونیم تاببینیم محرممان راچگونه گزراندیم
بياييد براى يك بار هم كه شده، با خودمان صادق باشيم و از اين جملههاى تكرارى و ضبط شدهاى كه هيچ تأثير و نقشى در زندگىِ ما ندارند، دست برداريم. نگوييم كه از عاشورا، درسِ ايثار و فداكارى گرفتيم. ما هر سال، همين جملات را تكرار مىكنيم و نكته جالب اين است كه اين درسها، هيچگاه در كلاسِ زندگىِ ما به كار گرفته نمىشوند. متأسفانه ما عادت كردهايم كه در فرهنگِ ظاهر سازى و ريا زندگى كنيم. فقط همچون يك نوارِ ضبط شده، طومارى از درسهاى ايثار و فداكارى را تكرار مىكنيم. اما در اينجا، مىخواهيم كمى از اين ظاهر سازى و ريا فاصله بگيريم و بدانيم كه واقعا چه درسى از عاشورا مىگيريم.
1. طبقِ معمولِ هر سال، همين كه ماهِ محرم شروع مىشود، همه طبقِ يك سنتِ هميشگى، لباسِ سياه مىپوشند و شروع مىكنند به ذكرِ اتفاقاتى كه منجر به شهادتِ امام حسين و يارانِ ايشان شد. سخنِ ما، مدام درباره نحوه به شهادت رسيدن آنهاست. خوشبختانه يا متأسفانه، جماعتى به نام مداحان نيز هر سال رقابتِ ظاهر سازيشان بالا مىگيرد و سعى مىكنند كه به شيوه گريه درآورترى، ياران را راهى ميدانِ شهادت بكنند. به اين دليل كه از اين كار، پول بيشترى در مىآورند. اما درسى كه از عاشورا مىتوانيم بگيريم، شمردنِ تعداد تيرهايى كه به بدنِ ياران خورده، نيست. درسى كه ما مىتوانيم بياموزيم، چيزِ ديگرى است. بهتر است به جاى اينكه اين همه به نحوه به شهادتِ رسيدنِ امام حسين و يارانِ ايشان بپردازيم، كمى هم به نحوه زندگىِ ايشان بپردازيم. بياييد به جاى اينكه درباره نحوه به شهادت رسيدنِ ايشان بگوييم، درباره نحوه زندگىِ ايشان بخوانيم.
واقعا ما چه چيزى درباره زندگىِ امام حسين و يارانِ ايشان قبل از اين ماه مىدانيم؟ تقريبا هيچ چيزى. ما هيچ نكتهاى درباره نحوه زندگى قمر بنى هاشم نمىدانيم. ما هيچ نكتهاى درباره قاسم بن الحسن نمىدانيم. ما هيچ نكتهاى درباره حر بن يزيد، حبيب بن مظاهر و زهير نمىدانيم. ما فقط مثلِ يك نوارِ ضبط شده، مىتوانيم چند كارى كه در اين ماه انجام دادهاند را ذكر كنيم. ما مىدانيم كه قمر بنى هاشم چگونه به شهادت رسيد، اما نمىدانيم كه او چگونه زندگى كرد. ما مىدانيم كه اباعبدالله چگونه به شادت رسيد، اما نمىدانيم كه او چگونه زندگى كرد، چگونه زيست و چگونه با ديگران رفتار مىكرد.
2. طبقِ معمول هر ماهِ محرم، شروع مىكنيم به داد و بيداد راه انداختن و بر سر و سينه زدن. بعد هم با افتخار فكر مىكنيم كه اگر هر گناهى انجام داده باشيم و يك قطره اشك بريزيم، بى حساب مىشويم و يك قصر پر از حورى، نصيبمان مىشود. اصلاً مهم نيست كه كوله بارى از تهمت و غيبت و دروغ و ريا به دنبالِ خودمان راه انداختيم. خوشبختانه مداحى در مجلس وجود دارد كه مىتواند سنگ را هم به گريه وا دارد، ما كه جاى خودمان را داريم. بى خيال كه ارثِ خواهر و برادر را بالا كِشيدهايم، سَرِ شريكِ بدبخت را هم كلاه گذاشتيم يا برداشتهايم، مهم اين است كه قطرهاى اشك بريز و بعد هم تا آخرِ دنيا به عيش و نوش بپرداز.
صبر كنيم، بگذار كمى از اين داد و بيداد راه انداختن كم كنيم. بگذار اين بار كمى كمتر بر سر و سينه بزنيم و كمى حتى كمتر گريه كنيم. اميرالمؤمنين فرمود كه خداوند با كسى قوم و خويشى ندارد كه كارى را كه بر عدهاى حرام كرده، بر عدهاى ديگر حلال كند و داخل در بهشت نمىكند كسى را به واسطه گناهى كه فرشتهاى را از آن اخراج كرده است.
بگذار امسال كمى سكوت كنيم. سكوت كنيم تا شايد گوشهايمان براى اولين بار، قادر به شنيدنِ صداى او شود. صدايى كه از پَسِ تاريخى هزار و چهارصد ساله به ما مىرسد. بگذار امسال كمتر داد و بيداد به راه بياندازيم و سكوت كنيم، تا صداى خودش به ما برسد. صدايى كه به ما بگويد كه براى آنكه سيره او را زنده نگه داريم، چه بايد بكنيم؟ اما مىدانيد، گاهى اوقات ما بدونِ آنكه حتى بدانيم، بيشتر فرياد مىزنيم، چون نمىخواهيم صداى او به ما برسد. صدايى كه شايد زبان به ملامتِ ما باز كند.
3. بينِ خودمان مىماند، چون به خوبى مىدانيم. هزار سالِ ديگر هم محرم بيايد و برود، ما همان كسانى هستيم كه بوديم و هيچ فرقى هم به حالِ ما ندارد. يعنى همان مغازه دارى هستيم كه جنسِ كمياب را در انبارِ مىگذاريم تا قيمتش بالاتر برود. همان كارمندى هستيم كه مراجعهكنندگان را به هفتهاى آينده حواله مىدهيم. همان جوانى هستيم كه در كوچه و خيابان، انواع و اقسامِ مزاحمتها را براى ناموسِ مسلمانان به وجود مىآوريم. يعنى هيچ فرقى نمىكند. هيچ تغييرى در ما به وجود نمىآورد. به اندازه آبِ اقيانوس هم كه گريه بكنيم، همين كه پايمان را از هيئت و مجلس بيرون بگذاريم، سَرِ جاى پاركِ اتوموبيل يا رد شدن از خيابان يا گرفتنِ غذاى بيشتر، بدترين ناسزاها را به هم مىگوييم.
چه مىشد اگر مىفهميديم كه بايد اين درس را از عاشورا بگيريم كه ديگر انسانِ قبلى نباشيم. البته امكان ندارد كه ما اين را متوجه بشويم، ولى حداقل مىتوان آرزوىِ محالش را داشت. اينكه اى كاش وقتى كه در اين هيئت و مجلس شركت مىكرديم، ديگر آن آدمى نبوديم كه پيش از ورود به هيئت و مجلس بوديم. حداقل هر سال، يكى از كارهاى ناشايستى كه انجام مىداديم را ترك مىكرديم. ولى مسئله اينجاست ما اعتقاد داريم كه اصلاً كارِ ناشايستى انجام نمىدهيم كه حالا بخواهيم آن را ترك كنيم.
متأسفانه اين عاشورا هم گذشت، و ما همان كسانى هستيم كه بوديم. مجددا سَرِ كارهاى سابق بر مىگرديم و فراموش مىكنيم كه اباعبدالله چه مىخواست. و گاهى اوقات اين فراموشى براى ما چه نعمت بزرگى است. فراموش مىكنيم كه هيچ درسى نگرفتيم و هيچگاه به كلاسِ بالاتر نخواهيم رفت. و شايد فراموشى، تنها درسى است كه در زندگىِ واقعى ما، از عاشورا وجود دارد. تا سالِ ديگر، عاشورا را فراموش مىكنيم.